روزی كه به كوچه خصم راهم بگرفت
ابر سیهی چهره ی ماهم بگرفت
مادر همه وجودش و بچه اش،مردیكه لندهور اُمده داره جسارت می كنه،زهرا به فكر خودش نیست،
بادست به دنبال حسن می گشتم
پسرم بیا،این خیلی وحشیه،پسرم این كوچیك و بزرگ سرش نمی شه،زن و مرد نمی فهمه،پسرم بیا
شما نمی فهمید ضربه ی سیلی یعنی چی،در روایت داره، و سحطت علی وجهها،سیلی یعنی جوری كه نهایتش قرمز بشه صورت،سحط یعنی یه نوع ضربه ای كه جای سالم تو صورت نمی ذاره،عمار و یاسر در زمان خلافت دومی بنا به دلایلی باهاش برخورد شد،همچین زدند تو صورت این پیرمرد،خورد زمین،گریه كنان اُمد خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام،گفت:عمار چرا گریه می كنی،مردی كتكت زدند،گفت:نه ناراحت این نیستم،علی،به حق رسول الله صلوات الله علیه سوگند،حالا فهمیدم با فاطمه ات چكار كرد.
این كه حضرت زهرا سلام الله علیها مُعصبت الراس بود،دستمالی به سر می بست،مرحوم قزوینی میگه: معصبت الراس،یعنی یه نوع دستمالی كه گوشه ی صورت رو بپوشونه،جای ورم كرده، و سحطت علی وجهها،صورتش و له و لورده كردند،كه فرمود چشمم دیگه جای دیگه ای رو نمی بینه
:: بازدید از این مطلب : 787
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1