نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

سایت هیئت مشتاقان کربلا راه اندازی شد.

 

www.moshtaghankarbala.ir

 

شامل:

 

مداحی های مداحان کشوری

 

مداحی های مداحان ملایری

 

اخبار،آدرس جلسات،تبلیغات و...

 

منتظرحضورشما هستیم.

 

به همین دلیل به اطلاع میرسانیم که دیگروبلاگ هیئت مشتاقان

کربلافعالیتی انجام نمی دهد.

 

جهت تعجیل درفرج امام زمان(عج)صلوات

 



:: بازدید از این مطلب : 959
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت



:: بازدید از این مطلب : 887
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت
بقلم :خضیر العواد
ترجمه: زهره غلامی 

 

 جفای امت در حق رسول الله (ص) ؛ از صدر اسلام تاکنون

رسول الله(ص) در تمامی صفات حسنه بر همه خلایق برتری داشت؛ تا آنجا که حبیب خداوند شد. ایشان کاری را انجام داد که هیچ کدام از صد و بیست هزار پیامبر قبلی نتوانسته بودند آن را عملی کنند؛ وی یک امت کامل را به عبادت خداوند فراخواند و موفق شد.

همه پیامبران و فرستادگان خداوند به سوی قوم خود فرستاده شدند؛ اما حتی خویشاوندان آنها نیز به رسالتشان ایمان نمی آوردند و در نتیجه دچار عذاب می‏شدند. نمونه آن قوم نوح، ثمود، لوط، شعیب و دیگر اقوام مشابه هستند.

حضرت نوح(ع) نهصد و پنجاه سال در میان قوم خود زندگی و تبلیغ کرد اما تعدادی انگشت شمار به وی ایمان آوردند؛ خداوند می فرماید: "ولقد أرسلنا نوحاً الى قومه فلبث فيهم ألف سنة إلا خمسين عاماً فأخذهم الطوفان وهم ظالمون"(1) یعنی: "وهمانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس هزار سال الاّ پنجاه سال در میانشان درنگ کرد، آن گاه طوفان آنها [را فرا] گرفت در حالی که آنان ستمکار بودند."

حضرت ابراهیم(ع) نیز موفق نشد قومش را ـ جز اندکی ـ هدایت کند و آنها را رها و از عراق به شام هجرت کرد.

حضرت موسی(ع) به سوی بنی اسرائیل فرستاده شد؛ کسانی که در اصل خدا را می پرستیدند اما تحریفات دینشان را تخریب نموده بود و موسی(ع) رفت تا آنان را از ظلم فرعون نجات دهد. اما ناسپاسی و نافرمانی قومش، ضرب المثل خاص و عام شد.

حضرت عیسی(ع) نیز به سوی بنی اسرائیل فرستاده شد؛ آنهم در زمانی که مانند زمان موسی(ع) تحریفات دینشان را فرا گرفته و ظلم و فساد همه جا بیداد میکرد و عیسی(ع) آمد تا آنها را به راه راست هدایت کند. اما خواستند که وی را بر صلیب کشند.

فاصله های زمانی میان پیامبران و فرستادگان زیاد نبود و از چند دهه تجاوز نمی کرد؛ "ثم أرسلنا رسلنا تترى كل ما جاء أمة رسولها كذبوه فأتبعنا بعضهم بعضا وجعلناهم أحاديث فبعداً لقوم لا يؤمنون"(2) یعنی: "پس آنگاه پيغمبرانى پى در پى بر خلق گسيل داشتيم و هر قومى كه رسولى بر آنها آمد تكذيبش كردند ما نيز يكى پس از ديگرى به سر نوشت قبلى ها دچار نموده سرگذشتى براى ديگران كرديم كه قوم بى ايمان از رحمت خدا دور باد".

اما فاصله زمانی که میان پیامبر اکرم(ص) و رسول قبلی اش عیسی(ع) واقع شد زمانی طولانی ـ حوالی پانصد و هفتاد سال ـ طول کشید؛ فاصله ای که طی آن، جامعه به صورت اساسی و ریشه ای به سمت شرک و عبادت بت ها پیش رفت؛ همانطور که در قرآن آمده است: "يا أهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبين لكم على فترة من الرسل أن تقولوا ما جاءنا من بشير ولا نذير فقد جاءكم بشير ونذير والله على كل شيء قدير"(3) یعنی: "ای اهل کتاب! همانا رسول ما پس از فترتی از رسولان به سوی شما آمده است در حالی که [حقایق را] برای شما بیان می کند تا نگویید: بشارت دهنده و اخطار کننده ای برای ما نیامد. بی تردید بشارت دهنده و اخطار کننده ای برای شما آمده است. و خدا بر هر چیزی تواناست".

حضرت محمد(ص) پیامبری بود که به سوی قومی بت پرست و مشرک فرستاده شد؛ قومی که جاهل ترین، عقب مانده ترین، متفرق ترین و سست ترین اقوام بود. پیامبر(ص) همه آزار و اذیت این قوم را تحمل کرد و فراتر از توان خود را برای هدایت این قوم صرف نمود تا آنجا که خداوند می فرماید: "طه ، ما أنزلنا عليك القرأن لتشقى"(4) یعنی: "قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى"؛ و خود رسول الله(ص) می فرماید: "ما أوذي نبي مثل ما أوذيت"(5) یعنی: "هیچ پیامبری به اندازه من آزار و اذیت ندید".

پیامبر(ص) آنها را به راه راست هدایت نمود و از آنها امتی ساخت که در طول صدها سال در همه زمینه ها پیشرو و هادی بشریت شدند.

اما پاداش این تلاش و فداکاری بزرگ رسول الله(ص) و انتقال این قوم از عالم جهل، انحطاط، عذاب و عقب ماندگی به جهان علم، ترقی و سعادت چیزی جز جفا و ستم نبود، نه تنها جفا بلکه با پیامبر (ص) به دشمنی برخاستند و اهل و یارانش را شکنجه دادند، آواره کردند و کشتند ؛ به نحوی که در تاریخ هیچ امتی مانند آنها یافت نمی شود که به این شکل با خانواده و حواریون پیامبرش رفتار کرده باشد؛ آنهم در جائی که پیامبر (ص) در قبال مزد رسالت خود فقط مودت اهل بیتش(ع) را خواسته بود "قل لا أسئلكم عليه أجرا إلا المودة في القربى"(6).

این امت هنوز زمان زیادی از رحلت رسول خدا(ص) نگذشته بود که حقوق اهل بیتش را غصب کردند و به خانه دخترش صدیقه کبری(س) هجوم بردند و در منزل او را آتش زده و پهلوی حضرت را شکستند؛ ضربه ای که باعث شهادت فاطمه زهرا (س) شد، آنهم فاطمه ای که پیامبر (ص) در موردش می فرمود: "من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد، وهي بضعة مني وهي قلبي، وهي روحي التي بين جنبي، من أذاها فقد أذاني، ومن أذاني فقد أذى الله"(7) یعنی: "هر کس وی (فاطمه) را نمی شناسد بداند این دختر فاطمه دختر محمد است فاطمه پاره تن من، قلب من، و روح و جان من است، هر کس فاطمه را آزاد دهد مرا آزار داده و هرکس مرا آزاد دهد خدا را نارحت کرده است".

بسیاری احادیث دیگر در این مورد وجود دارد. خود اهل بیت(ع) می فرمایند: "ما منا إلا مقتول أو مسموم"(8) یعنی: "هیچکدام از ما نیست جز اینکه کشته و یا اینکه مسموم شده است."

این امت در برخورد با اهل بیت پیامبر(ص) و دشمنی با آنها نهایت تلاش خود را به کار بردند گویا سفارش پیامبر این بوده است؟!

اینک نیز برخی از منحرفان از اسلام حقیقی که دستشان به اهل بیت و اتباع پیامبر(ص) نمی رسد به سوی تخریب قبرهای آن گرامیان شتافته اند. دوستداران اهل بیت(ع) نیز از شر این قوم در امان نماندند و مصیبت ها و دردهایی که محبان اهل بیت(ع) این روزها شاهد آن هستند چیزی جز امتداد همان جفا و دشمنی این قوم نیست.

ای رسول خدا! تو چقدر بزرگ بودی که جاهل ترین و ضعیف ترین اقوم را به داناترین و قوی ترین آنها تبدیل کردی...

و ای امت! شما چه ستمکار بودید که به پیامبری که هدایتتان کرده بود پشت کردید و به دشمنی با اهل بیتش برخاستید...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سورة العنكبوت ـ 14

2. سورة المؤمنون ـ 44

3. سورة المائدة ـ 19

4. سورة طه ـ 1،2

5. مناقب آل أبي طالب ـ ج3 ـ ص247 و كشف الغمة ـ ج2 ـ ص 537

6. سورة الشورى ـ 23

7. نور الأبصار للشبلنجي ـ ص52

8. كفاية الأثر للخزاز القمي ـ ص 162 و منهاج الصالحين للشيخ وحيد الخراساني ـ ج1 ـ ص341



:: بازدید از این مطلب : 782
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت



:: بازدید از این مطلب : 695
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

 

پس از وارد آمدن ضربات سهمگین به مقرهای اختفای تروریست‌ها و پراکنده شدن اعضای گروهک موسوم به داعش و دستگیری بسیاری از سرکردگان آن، نیروهای امنیتی عراق به تصاویر جدیدی از ابوبکر بغدادی، سرکرده جنایتکار داعش دست یافتند. 

 

 

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ وزارت کشور عراق امروز نخستین تصویر «ابوبکر البغدادی» سرکرده داعش را رسانه ای کرد.

«سرتیپ سعد معن» سخنگوی وزارت کشور گفت: پخش این تصویر نشانه پایان کار این تروریست است و به زودی وی نیز یا بازداشت خواهد شد و یا به هلاکت خواهد رسید.

در بیانیه‌ای که وزارت کشور عراق منتشر کرده آمده است: پس از وارد آمدن ضربات سهمگین به مقرهای اختفای تروریست‌ها و پراکنده شدن اعضای گروهک موسوم به داعش و دستگیری بسیاری از سرکردگان آن، نیروهای امنیتی به تصاویر جدیدی از ابوبکر بغدادی، سرکرده جنایتکار داعش دست یافته اند و پیش از این هم نامه هایی را با دستخط وی یافته بودند که به خون بی‌گناهان رنگین بود.

این در حالی است که ستاد فرماندهی عملیات بغداد چندی پیش، از هلاکت راننده ابوبکر بغدادی در منطقه طارمیه در شمال بغداد خبر داده بود.

وزارت کشور عراق پیش از این،‌ چندین نامه دست خط ابوبکر بغدادی را کشف کرده بود. این نامه ها حاوی پیام های وی به دیگر سران داعش بوده است.



:: بازدید از این مطلب : 835
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت



:: بازدید از این مطلب : 795
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت



:: بازدید از این مطلب : 750
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران گفت: بسته‌بندی قرآن‌ها به صورتی بوده است که هیچ‌کس نمی‌توانست بدون باز کردن به محتوای آن پی ببرد؛ در نتیجه قرآن‌ها به ۸ داور اهدا شد.
به گزارش مشرق، مسعود ثقفی، مشاور مدیرکل و سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران درباره موضوع توزیع قرآن چاپ عربستان با ترجمه وهابیت در تهران اظهار داشت: در یکی از مدارس تهران روز پنج‌شنبه، مسابقه قرآن فرهنگیان برگزار شد که در خاتمه مسابقه مقرر شد به ۸ داور هدیه‌ای اهدا شود که مدیر مدرسه عنوان می‌کند تعدادی قرآن وکیوم شده دارد.

ثقفی ادامه داد: بسته‌بندی قرآن‌ها به صورتی بوده است که هیچ‌کس نمی‌توانست بدون باز کردن به محتوای آن پی ببرد؛ در نتیجه قرآن‌ها به ۸ داور اهدا شد.

وی افزود: بعداً یکی از داوران، قرآن‌ را باز می‌کند و متوجه این موضوع می‌شود و بلافاصله به مسئولان اطلاع می‌دهد که آنها نیز از داوران خواهش کردند، کتاب‌ مورد نظر را بازگردانند؛ همه کتاب‌ها را پس می‌دهند به جز یک داور که او هم البته کتاب را بازگردانده است.

سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران اضافه کرد: چاپ این کتاب‌های قرآن به سال ۱۴۱۷ هجری قمری باز می‌گردد و در بسته‌بندی پستی آن نیز سال ۱۹۹۷ درج شده است؛ به این معنی که این کتاب‌ها ۱۷ سال پیش چاپ شده است و تعداد کل بسته نیز ۱۹ کتاب است که همه آنها نزد مسئولان ذی‌ربط است.

وی افزود: معتقدیم مدارس باید هشیارتر باشند و ما هم به عنوان مسئولان آموزش و پرورش باید نظارت بیشتری داشته باشیم تا سوء استفاده از غفلت‌ها نشود.  

منبع: فارس


:: بازدید از این مطلب : 730
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت
« آکادمی دعوت به اسلام» با برگزاری مناظره هایی در شهر « اکورا» واقع در ایالت اوندوی نیجریه اقدام به برگزاری نشست های مناظره مسیحیان و مسلمانان کرده که این مساله به اسلام آوردن تعدادی از مسیحیان منجر گردید.

 
 
به گزارش «شیعه نیوز»، آکادمی دعوت به اسلام از سوی افرادی تاسیس گردید که به تازگی اسلام آوردند؛ این گروه از افراد که تا قبل از این در کلیسا فعالیت می کردند؛ مسلمان شده و علوم اسلامی را فرا گرفتند و بعد از آن تلاش کردند تا حقیقت دین اسلام را به تمام کشور معرفی کنند.در مناظرات مسلمانان و مسیحیان به قرآن کریم و کتب مقدس مسیحیان استناد می شود و هدف از آن روشن سازی پیام الهی است که در نتیجه آن 10 مسیحی اسلام آوردند.
 
یکی از تازه مسلمانان گفت: به خطبه ها و نشست ها و مذاکرات گوش دادم؛ امروز به اسلام ایمان آوردم و نام خود را به « محمد» تغییر دادم .لازم به ذکر است که پیروان مسیحیت در جنوب و پیروان اسلام در شمال نیجریه ساکن هستند و این نوع فعالیت ها به مسیحیان فرصت شناخت اسلام و ایمان آوردن به آن را می دهد.
 
ترجمه: شفقنا به نقل از  اسلام وطن


:: بازدید از این مطلب : 728
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ روزى حضرت خضر از بازار بنى اسرائيل مى گذشت ناگاه چشم فقيرى به او افتاد و گفت : به من صدقه بده خداوند به تو بركت دهد!
خضر گفت : من به خدا ايمان دارم ولى چيزى ندارم كه به تو دهم .


فقير گفت : بوجه الله لما تصدقت على ؛ تو را به وجه (عظمت ) خدا سوگند مى دهم ! به من كمك كند! من در سيماى شما خير و نيكى مى بينم تو آدم خيّرى هستى اميدوارم مضايقه نكنى .
خضر گفت : تو مرا به امر عظيم (وجه خدا) قسم دادى و كمك خواستى ولى من چيزى ندارم كه به تو احسان كنم مگر اينكه مرا به عنوان غلام بفروشى .


فقير: اين كار نشدنى است چگونه تو را به نام غلام بفروشم ؟ خضر: تو مرا به وجه خدا (خداى بزرگ ) قسم دادى و كمك خواستى من نمى توانم نااميدت كنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتياجت را برطرف كن !


فقير حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت .
خضر عليه السلام مدتى در نزد خريدار ماند، اما خريدار به او كار واگذار نمى كرد.
خضر: تو مرا براى خدمت خريدى ، چرا به من كار واگذار نمى كنى ؟
خريدار: من مايل نيستم كه تو را به زحمت اندازم ، تو پيرمرد سالخورده هستى .


خضر: من به هر كارى توانا هستم و زحمتى بر من نيست . خريدار: حال كه چنين است اين سنگها را از اينجا به فلان جا ببر!
با اينكه براى جابجا كردن سنگها شش نفر در يك روز لازم بود، ولى سنگها را در يك ساعت به مكان معين جابجا كرد.
خريدار خوشحال شد و تشويقش نمود و گفت : آفرين بر تو! كارى كردى كه از عهده يك نفر بيرون بود كه چنين كارى را انجام دهد.


روزى براى خريدار سفرى پيش آمد خواست به مسافرت برود، به خضر گفت : من تو را درستكار مى دانم مى خواهم به مسافرت بروم ، تو جانشين من باش ، با خانواده ام به نيكى رفتار كن تا من از سفر برگردم و چون پيرمرد هستى لازم نيست كار كنى ، كار برايت زحمت است .
خضر: نه هرگز زحمتى برايم نيست .
خريدار: حال كه چنين است مقدارى خشت بزن تا برگردم . خريدار به سفر رفت ، خضر به تنهايى خشت درست كرد و ساختمان زيبايى بنا نمود.


خريدار كه از سفر برگشت ، ديد كه خضر خشت را زده و ساختمانى را هم با آن خشت ساخته است ، بسيار تعجب كرد و گفت : تو را به وجه خدا سوگند مى دهم كه بگويى تو كيستى و چه كاره اى ؟ حضرت خضر گفت :  چون مرا به وجه خدا سوگند دادى و همين مطلب مرا به زحمت انداخت و به نام غلام فروخته شدم .

اكنون مجبورم كه داستانم را به شما بگويم : فقير نيازمندى از من صدقه خواست و من چيزى از مال دنيا نداشتم كه به او كمك كنم . مرا به وجه خدا قسم داد، لذا خود را به عنوان غلام در اختيار او گذاشتم تا مرا به شما فروخت .


اكنون به شما مى گويم هرگاه سائلى از كسى چيزى بخواهد و به وجه خدا قسم دهد در صورتى كه مى تواند به او كمك كند، سائل را رد كند روز قيامت در حالى محشور خواهد شد كه در صورت او پوست ، گوشت و خون نيست ، تنها استخوانهاى صورتش مى مانند كه وقت حركت صدا مى كنند (فقط با اسكلت در محشر ظاهر مى شود.) خريدار: چون حضرت خضر را شناخت گفت :
مرا ببخش كه تو را نشناختم . و به زحمت انداختم .


خضر گفت : طورى نيست . چون تو مرا نگهداشتى و درباره ام نيكى نمودى .
خريدار: پدر و مادرم فدايت باد! خود و تمام هستى ام در اختيار شماست .
خضر: دوست دارم مرا آزاد كنى تا خدا را عبادت كنم .
خريدار: تو آزاد هستى !
خضر: خداوند را سپاسگزارم كه پس از بردگى مرا آزاد نمود.

بحار: ج 13، ص 321.



:: بازدید از این مطلب : 723
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت
به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید.
 
 

به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ به طور كلى براى امام و پيشواى مسلمين ، در يك شرايط خاصى جايز است - و احيانا لازم و واجب است - كه قرار داد صلح امضاء كند ، همچنان كه پيغمبر اكرم رسما اين كار را در موارد مختلف انجام داد ، هم با اهل كتاب در يك مواقع معينى قرار داد صلح امضا كرد و هم حتى با مشركين قرار داد صلح امضا كرد ، و در مواقعى هم البته مى جنگيد .

و بعد ، از فقه اسلامى كلياتى ذكر كردم و به اصطلاح استحسان عقلى عرض كرديم كه اين مطلب معقول نيست كه بگوييم يك دين يا يك سيستم ( هر چه مى خواهيد اسمش را بگذاريد ) اگر قانون جنگ را مجاز مى داند معنايش اين است كه آن را در تمام شرايط لازم مى داند و در هيچ شرايطى صلح و به اصطلاح همزيستى ، يعنى متاركه جنگ را جايز نمى داند ، كما اينكه نقطه مقابلش هم غلط است كه يك كسى بگويد اساسا ما دشمن جنگ هستيم به طور كلى و طرفدار صلح هستيم به طور كلى . اى بسا جنگها كه مقدمه صلحِ كاملتر است واى بسا صلحها كه زمينه را براى يك جنگ پيروزمندانه ، بهتر فراهم مى كند .


امام حسن(علیه السلام) علت صلح خود با معاویه را چه بیان می کنند؟
امام مجتبى(علیه السلام) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود:


من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند.بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى‏ کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.(1)


پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود به شدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه‏ اى ایراد فرمود و طى آن چنین گفت:
«در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما! معاویه به هیچ یک از وعده‏ هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم.


به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد.


هم اکنون گویى به چشم خود مى‏ بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت».


آنگاه امام افزود:
«اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى‏ کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمى‏ کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....».(2)


امام مجتبى که ماهیت پلید حکومت معاویه را بخوبى مى‏ شناخت، روزى در مجلسى که معاویه حاضر بود، سخنانى ایراد کرد و ضمن آن فرمود: «سوگند به خدا، تا زمانى که زمام امور مسلمانان در دست بنى امیه است، مسلمانان روى رفاه و آسایش نخواهند دید».(3)


و این، هشدارى بود به عراقیان که بر اثر سستى و به امید راحتى و آسایش، تن به جنگ با معاویه ندادند، غافل از اینکه در حکومت معاویه هرگز به امید و آرزوى خود دست نمى ‏یابند.(4)

آیت الله مکارم

پی نوشتها:

(1). مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 ه".ق، ج 44، ص 147؛ طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعه المرتضویه، ص 157.
(2). شُبَّر، سید عبدالله، جلأالعیون، قم، مکتبه بصیرتى، ج 1، ص 345-346.
(3). ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیه، 1961 م، ج 16، ص 28.
(4). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390ش، چاپ بیست و سوم، ص 110.



:: بازدید از این مطلب : 670
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

  « عبدالله فراج الشریف»  اندیشمند و متفکر عربستانی ، با اشاره به جوانان این کشور و معزل هایی همچون بیکاری و بحران هویت آنان بیان کرد: بسیاری از جوانان عربستانی از گروه ها و علمای افراطی پیروی می کنند و تمام مباح ها را حرام می دانند و بسیاری دیگر کافر هستند.

بر اساس گزارش پایگاه پانوراما شرق الاوسط؛ وی در ادامه افزود: جوانان عربستانی که راه کفر را در پیش می گیرند، افرادی هستند که دین را یک مساله افراطی می پندارند که نمی توانند به آن عمل کنند؛ بنابراین آن را ترک کرده و به آن کفر می ورزند.

الشریف با انتقاد از رفتار برخی از علمای دینی بیان کرد: ایمان واقعی به دین اسلام در رفتار انسان تجلی پیدا می کند؛ بنابراین افرادی که زبان به حرمت های الهی می گشایند و همگان را به ترک محرمات فرا می خوانند اما خود به حقایق آن نا آشنا بوده و حرام خداوند را در رفتارهای خود حلال می کند؛ اینان دشمن واقعی اسلام هستند، دشمنانی که ارزش ها و آداب اسلامی را روز به روز بی ارزش می کنند.

اندیشمند عربستانی با اشاره به گروه های تروریستی که تفکرات افراطی گرانه را به ذهن جوانان وارد  می کنند بیان کرد: این گروه ها خطر بزرگی بر روی مسلمانان دارند؛ آنان تفکرات جوانان و نوجوانان را به بازی گرفته و اعتقادات انحرافی  و افراطی گرانه را به ذهن آن ها وارد می کنند.

لازم به ذکر است که در سال گذشته جوانان عربستانی با برگزاری کمپینی بر روی پایگاه های ارتباط جمعی ، اعلام کرده بودند که اسلام و آموزش های اسلامی را در زندگی خود به کار می گیرند اما دیگر تحمل سایه سنگین علمای دینی افراطی گر را ندارند؛ زیرا علمای سعودی تفکر وهابی را گسترش می دهند که بسیار خشن است.

ترجمه از: شفقنا



:: بازدید از این مطلب : 708
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 بهمن 1392 | نظرات ()