نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

شاه عباس(ع)

 

عاشق اگر شدم اثر چشم هاي توست

اصلا تمام زير سر چشم هاي توست

دل هاي سنگ را به نگاهي طلا کني

اين کيمياگري هنر چشم هاي توست

ايا بهشت مي بريم يا نمي بري

محشر خدا پي نظر چشم هاي توست

خورده گرفته اند که اغراق ميکنم

تير سه شعبه در به در چشم هاي توست

اينجا مدينه نيست به فکر نقاب باش

مشتي حسود دو رو بر چشم هاي توست

لعنت به حرمله که به دنبال نيزه هاست

سايه به سايه همسفر چشم هاي توست

بالاي نيزه گريه ي شرمنده گي فقط

از روضه هاي معتبر چشم هاي توست



:: بازدید از این مطلب : 531
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

شاهزاده علی اکبر:

 

میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را

و بــاد بـرده از ایـن دشـت ردّ پایت را

برای اینکه به من جات را نشان بدهی

به زور سعـی نکن بشنوم صدایت را

که رقص آنهمه شمشیرهای خون آلود

در آن مـیانه نـشان می دهند جایت را

علی بخاطر من چـشـم هات را واکـن

مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را

دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده

گرفـته سرخی خون روی باصفایت را

تـمـام  زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی

بنازم ایـنهـمه خودداری و حیایت را

خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد

که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را

چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم

به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را



:: بازدید از این مطلب : 494
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

شاه علی اصغر:

 

بس کن رباب حرمله بيدار ميشود

 

سهم ات دوباره خنده انذار ميشود

بس کن رباب زير گلو را نشان نده

گهواره نيست دست خودت را تکان نده

بس کن رباب سر به سر غم گذاشتي

اصلا خيال کن علي اصغر نداشتي

ديدي چگونه چشمه ي اشک تو خشک شد

بس کن رباب تکه ي مويت سپيد شد



:: بازدید از این مطلب : 469
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود

 

یعنی عمو برای تو بابا نمی شود

ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریه ی زنها نمی شود

تا جان نداده مادرت از جا بلند شو

زخم جگر به گریه مداوا نمی شود

باید مرا به سمت حرم با خودت بری

من خواستم که پا شوم اما نمی شود

باور نمی کنم چه به روزت رسیده است

اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود

تقصیر استخوان سر راه مانده است

راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود

این نعل های تازه چه کردند با تنت

عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود

بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین

قدت شبیه قامت سقا شده ببین

مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده

دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده

پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند

پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده

از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار

حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده

با من بگو به دست که افتاده کاکلت

این طور موی پر شکنت زیر و رو شده

از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته

از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده

انگار جای فاصله ها پر نمی شود

از بس تمامی بدنت زیر و رو شده



:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

عمو حسین:

 

مرا ببخش ٬ در آتش فراق شعله ور شدم

مرا ببخش ٬ میان قتلگاه دردسر شدم

مرا ببخش ٬ بخاطر صدای کودکانه ام

میان نعره ها چه بی اثر شدم

ببخش اگر فقط به قدر یک نفس برای تو سپر شدم

ولی تو حق بده به من ٬ میان خیمه گاه خون جگر شدم

چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود

دوباره بی پدر شدم ٬ ولی عمو ٬ تو تشنه ای

امیر تشنه ها بیا و لحظه ای نفس بگیر

نفس بگیر ٬ که دیگر عازم سفر شدم

مرا ببخش ٬ میان قتلگاه دردسر شدم



:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

مادر به خيمه و دو جوانش به قتلگاه

 

پا مي كشند راه نفس باز وا كنند

در آخرين نفس كه نفس بر لب آمده

مي خواستند مادر خود را صدا كنند

اما زخيمه گاه نيامد به جاي او

زود آمدند تا سرشان را جدا كنند

عباس اگر نبود كه چيزي نمانده بود

خواستند هر چه كه تيغ است جا كنند



:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

بابا حسين:

 

اينجا بهانه هاي زدن جور ميشود

کافيست زير لب پدرت را صدا کني

کافيست يک دو بار بگويي گرسنه اي

يا ناله اي به خاطر زنجير پا کني

اصلا نه بي بهانه زدن عادت همه ست

حرف گرسنگي نزدم باز هم زدن

ديدم که بر لبان تو ميخورد پشت هم

چوب تري که قبل لبت بر سرم زدن

بابا امروز هم به نيت تفريح امدن

عمه کجاست معجر من ازدحام شد

از ان شبي که زجر مرا دست عمه داد

لکنت زبان من نه مداوا نميشود

پير زني که موي مرا ميکشيد گفت

زلفي که سوخته گره اش وا نميشود



:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

زینب جان :

 

با خطبه هات مثل علی میشوی ولی

با گریه هات حضرت زهرای کربلا

ای سر بلند از تو حسین بن فاطمه

ای سر به زیر پیش تو سقای کربلا

دشمن حریف یک نخی از معجرت نشد

در چنگ توست پهنه ی صحرای کربلا

بانوی اب و اینه و بانوی اسمان

اصلا خودت برای دلم روضه ای بخوان



:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

 نخل اين شهر همه نيزه خون ريز شده

وقت پاييز شده

حرمله گفته که تيرش چقدر تيز شده

سر دعوا دارد

تو گلويت پر خون من جگرم پاره حسين(ع)

شدم اواره حسين(ع)

تو سر نيزه و من برسر قناره حسين(ع)

شهر غوغا دارد

سنگ ها جمع شده و سنگ به اندازه حسين(ع)

نعل ها تازه حسين(ع)

وعده گاه من و تو بر سر دروازه حسين(ع)

رونق اينجا دارد

تا که خاکي نشده معجر زينب(س) برگرد



:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت
آقای رضوي استاد بين الملي قرآن، در رابطه با اين عكس مي گويد: در زمان رياست جمهوري حضرت آقا خبر مي دهند كه يك پيرزن بي كس و كار به ديدار ايشان آمده است. آقا خودشان شخصا به ديدار پيرزن مي روند و به او صله مي دهند. اين عكس همانجا گرفته مي شود. برادر استاد رضوي كه از دوران شهيد رجايي تا پايان دوران رياست جمهوري آقا، معاون رئيس جمهور بود، اين عكس را به استاد هديه دادند.


:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

سامانه پیام کوتاه هیئت مشتاقان کربلا افتتاح شد

30001220304225

منتظر نظرات،انتقادات وپیشنهادات شما دوستان عزیز هستیم



:: بازدید از این مطلب : 647
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

قابل توجه همه ی بینندگان عزیز

تا حدود 2هفته دیگه وبلاگ بصورت رسمی کار میکنه

و

برنامه های جدیدی برای شمابینندگان داره

-----------------------------------------------------------------------------------------

یک سری مسابقه هفتگی هم قراره برگزار بشه و جایزش یه کارت شارژ 2000تومانی(همراه اول و ایرانسل بودن به انتخاب برنده مسابقه)

-------------------------------------------------------------------------------------------

همچنان با ما همراه باشید

یاعلی

 



:: بازدید از این مطلب : 526
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

بسم الله الرحمن الرحیم

این چند سطر بررسی و نگاهی علمی، تاریخی به موضوعی که عرض خواهد شد نمی باشد و درصدد پاسخگویی به مطالبی که اخیراً در رسانه‌ها طرح شده نیست، بلکه مروری است بر آنچه تا به امروز در مکتب اهل بیت و پای درس علما آموخته ایم.
 
تقریباً اغلب علما و مورخان در آثارخود به حضور دختری 3 یا 4 ساله از فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کربلا اشاره و حضور چنین فرزندی از حضرت اباعبدالله(علیه السلام) را در شام تأیید نموده‌اند. اختلاف نظری که درمیان علما وجود دارد بر سر اسم این دختر خانم است و نظری جدی مبنی بر اینکه دختری به نام رقیه (سلام الله علیها) در میان فرزندان حضرت اباعبدالله(علیه السلام) در سفر به کربلا نبوده است وجود دارد. ولی تقریباً اجماع نظری بر اصلِ حضور چنین دختری برقرار است.
بزرگان بیان می دارند: «اسم حضرت رقیه(سلام الله علیها) در کتابی نیامده و آنچه هست این عبارت است«و کان للحسین بنت ذات اربع سنین» و اسم شریف این خانم را ننوشته اند، ولی نوشته اند این بچه در طول راه بهانه‌ی پدر می‌گرفت و الباقی، حکایت شهادت ایشان را به کیفیت معروفه که بر منابر بیان می شود...».
 
اخیراً رسانه‌ی ملی جلسه‌ی پرسش و پاسخی از حضرت آیت‌الله خوشوقت پخش و نظر قدیمی ایشان را درباره ی وجود حضرت رقیه(سلام الله علیها) منتشر نموده است. جدای از اینکه آیا طرح مباحث علمی و نظرات طلبگی حضرات علما از رسانه‌ی ملی به صورت ناقص و بدون پرداختن به همه‌ی ابعاد آن و ایجاد شرایطِ طرحِ یک بحث علمی صحیح است یا خیر؟! هجمه ی جدی و ناجوانمردانه‌ای را علیه این عالم دینی و استاد اخلاق پدید آورده و اتحاد قدیمی دشمنان را به این بهانه بر ضد ایشان حاصل نموده است: از به ظاهر عالم دینی که براساس قاعده‌ی ارث در پی بساط مرجعیت خود پس از پدر است و قول و فعلش در سخنرانی در مورد این موضوع در تضاد می باشد، گرفته تاتفکرات انجمن حجتیه‌ای که دوباره مجالی برای عرض اندام یافته‌اند، از شیطان صفتی که آنچه شایسته ی خویش است در فضای مجازی به ایشان خطاب می‌کند تا وهابی صفتی که با تلاش باطل خود سعی در پیگیری خط وهابیت با دفاع ظاهری از تشیع در این موضوع را دارد.
 
حضرت آیت‌الله خوشوقت در پی سؤالی مشخص نظر تحقیقی و تاریخی خود را بیان داشته اند و لاغیر. این حجم توهین و هجوم به ایشان قطعاً دلیلی غیر از آنچه بیان می‌شود، دارد. چنین مطالب و مواضعی قطعاً در پی دفاع از حریم تشیع واهل بیت نیست، چرا که به دور از رفتار بزرگان و علمای دین در مواجهه با مواردی به مراتب جدی‌تر و اختلافاتی اساسی‌تر از این موضوع می‌باشد.
 
علی ایّحال سالیان سال است شیعیان در ایام مختلف سال مخصوصاً ایام ماه محرم و صفر به وجود دختری از فرزندان ابا عبدالله تمسک می‌جویند و او را واسطه با وجود ذات اقدس الهی قرار می‌دهند و حوایج خود را از خدا به این وسیله طلب و حاجت روا نیز می‌گردند، با عشق و علاقه به شهر دمشق و بارگاه ملکوتی او مشرف می‌شوند و در حرمش بار دل زمین می‌گذارند و دل‌آرام می‌شوند.
 
ذاکران اهل بیت در کنار ذکر فضائل سایر اهل بیت و یاران اباعبدالله(علیه السلام) از دختری سه ساله می‌گویند که در روز عاشورا مصیبت دید، در مسیر کوفه و شام آزرده و پژمرده شد و در شهر شام پرپر گردید. با ذکر مصائبش دل‌ها را نرم می‌کنند تا یاد خدا در دل‌ها عمیق شود. شب‌های سوم محرم رادر مسجد ارک کمتر کسی است که درک کرده باشد و از یاد ببرد. آن هم با صدای کسی که مصائب این دختر سه ساله پریشان حالش کرده است. راستی کم لطفی است که از سه ساله‌ی اباعبدالله یاد کنیم و نامی از حاج منصور ارضی نبریم.
 
صلی الله علیک یا بنت الحسین(سلام الله علیها)
 
عبدالرضا هلالی


:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 8 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

مراسم روز اربعین هیئت مشتاقان کربلا

زمان:پنج شنبه 14/10/91   ساعت 10صبح

مکان:ملایر،میدان ولیعصر(عج)،حسینیه مشتاقان کربلا



:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 دی 1391 | نظرات ()