شب هشتم محرم حضرت علی اکبر(ع)
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

شاهزاده علی اکبر:

 

میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را

و بــاد بـرده از ایـن دشـت ردّ پایت را

برای اینکه به من جات را نشان بدهی

به زور سعـی نکن بشنوم صدایت را

که رقص آنهمه شمشیرهای خون آلود

در آن مـیانه نـشان می دهند جایت را

علی بخاطر من چـشـم هات را واکـن

مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را

دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده

گرفـته سرخی خون روی باصفایت را

تـمـام  زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی

بنازم ایـنهـمه خودداری و حیایت را

خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد

که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را

چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم

به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را





:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: